فیس بوک توییتر
vthought.com

ارتباط و مغز

ارسال شده در ژوئن 14, 2022 توسط James Simmons

به عنوان انسان ، با وجود این واقعیت که همه ما اساساً یکسان هستیم ، (داشتن ذهن ، بدن ، مکان چشم) همه ما به طور متفاوتی سیم کشی می کنیم. این برای درک مهم است ، زیرا بسیاری از افراد غالباً احساس می کنند که همه ما باید چیزهایی را به طور یکسان ببینیم و به همان نتیجه برسیم.

اول این است که بدانیم احساسات ما از ایده های ما ناشی می شود و ایده های ما از تجربیات ما ناشی می شود و برخوردهای ما بر سیم کشی ذهن ما تأثیر می گذارد. این به نوبه خود بر نحوه مشاهده ، دانستن و درک چیزهایی در توانایی ما در ارتباط و برقراری ارتباط با افراد دیگر تأثیر می گذارد

با توجه به روشی که ما بزرگ شده ایم ، فرهنگ هایی که در آن هستیم ، علاوه بر تجربیات مختلفی که ما از طریق ساختار مغز خود گذرانده ایم ، تحت تأثیر قرار می گیرد. و هرچه این اتفاق بیشتر رخ دهد ، متفاوت تر چیزهایی را در زندگی می بینیم و در مورد آنچه تصمیم می گیریم تمرکز کنیم و روی آن تمرکز کنیم.

این همچنین بر شیوه و توانایی ذهن ما در ضبط ، ذخیره و یادآوری اطلاعات تأثیر می گذارد.

برای ارائه به شما و مثال از آنچه منظور من است ، 3 منطقه اصلی ذهن وجود دارد که باید تأکید کنم ، که به توسعه و ذخیره خاطرات کمک می کند و این نیز بر نحوه درک حوادث ، چیزها و افراد اطراف ما تأثیر می گذارد.

آنها آمیگدال ، قشر و نیمکره چپ و راست هستند. هر چیزی که کاملاً احساسی باشد از طریق آمیگدال به وجود می آید ، در حالی که از عشق یا ترس ، هیجان یا اضطراب است. این خاطراتی است که بیشتر از همه به یاد خواهید آورد.

به طور مثال ، بیشتر مردم به یاد خواهند آورد که کجا بوده اند و وقتی 9-11 ضربه می زدند چه کاری انجام می دادند. بنابراین هرچه خاطرات فشرده تر داشته باشید ، پیوندهای بیشتری به مغز خود خواهید داشت.

دوم ، اطلاعات حسی مستقیم از ساقه مغز به هیپوکامپ می آید که حافظه در آن ذخیره می شود ، اما نسخه انتخابی تر از قشر می آید.

ما داده ها را از طریق سیستم فیلتر می کنیم تا تجزیه و تحلیل کنیم که آیا اطلاعات ارزش یادآوری دارد یا اینکه داده ها مطابق با سیستم های اعتقادی خودمان هستند یا متناقض هستند. اگر در تضاد باشد ، ما اطلاعاتی را که با ما روبرو است نادیده می گیریم. این سپس بر درک و ارتباط ما تأثیر می گذارد.

ما روشهای فیلتر زیادی با چشم و مناطق متمایز مغز داریم ، بنابراین تخمین زده می شود که ما فقط در مورد بخش بسیار کمی از داده های اطراف خود دریافت می کنیم. چندین دانشمند گفته اند که ما فقط حدود 1 یک میلیاردم داده های اطراف خود را می گیریم. این از جمله دلایلی است که هنگام مصاحبه شاهدان ؛ بیشتر آنها حساب های منحصر به فردی را برای آنچه در واقع اتفاق افتاده است ارائه می دهند.

مردم می خواهند اطلاعاتی را که از سیستم های اعتقادی خود پشتیبانی می کند ، جستجو کنند. ایمنی در احساس درست و حلق آویز به آنچه در تمام زندگی ما فکر کرده ایم ، وجود دارد. بنابراین ما هر چیزی را در مقابل ما رد می کنیم که این تضاد با آن عقاید است.

مکان دیگر نیمکره های چپ و راست مغز است که یکی منطقی است و دیگری طرف خلاق است. ما برای استفاده از هر دو طرف طراحی شده ایم که در آن از طرف خلاق برای توسعه ایده ها و طرف منطقی برای اجرای آنها استفاده می کنیم. با این حال ، تعداد زیادی از افراد وجود دارند که فقط از یک طرف استفاده می کنند و از استفاده از طرف دیگر امتناع می ورزند. آنچه در این صورت اتفاق می افتد این است که طرفی که از آن استفاده نمی کنید ، از عدم استفاده از آتروفی شروع می شود. این همچنین مقدار داده هایی را که دریافت خواهید کرد ، کاهش می دهد.

چالش این است که اگر اطلاعاتی را که در اطراف شما وجود دارد مسدود کنید ، در این صورت گزینه های ناآگاهانه ای را انتخاب می کنید و هرگونه پتانسیل رشد را که در درون خود دارید برای موفقیت خود خاموش کنید.

شما می توانید با باز بودن در یادگیری و دیدن آنچه در اطراف شماست ، وضعیت را معکوس کنید. سپس با تمرین ممکن است شروع به توجه کنید ، بیشتر بیاموزید و تصمیمات تحصیل کرده تر و تولیدی بیشتری بگیرید.

سپس می توانید خود را به دنیای شگفتی ها و امکاناتی که هرگز متوجه نشده اید وجود داشته باشد ، باز کنید.